کمربندهایتان را ببندید...
کمربندهایتان را ببندید...
جنگ نرمی که اّتش آن امروز زبانه کشیده, تفاوتهای بسیاری با جنگی که بیست و اندی سال پیش از این پایانیافته, دارد. جنگ آن روز, جنگ سخت بود و دشمن پیش رو بود و دوستان, پسِ سر و همراه. امّا در جنگ امروز, دوست از دشمن, شناسا نیست. دشمن همهجا مستقرشده است, عرصه جنگ عوضشده است, بهجای گلولهها, کلمات رد و بدل میشوند و دشمن, نمادها و نشانههای مقدس را سپری پیش روی خویش کرده است. آن روز وقتی فرمانده کل قوا, دانشجوها را مفتخر به درجه افسری جنگ نرم ساخت و سردوشیهای افسری را بر شانه هامان قرارداد, خیلی از دانشجوها دانستند که از این پس باید خواب و راحتی را بر خود حرام کنند, تیم اطلاعات عملیات باید فوراً دشمن را شناسایی کند, نفوذیها را بشناسد, نقشه منطقه, پایگاه دشمن و کمینگاههایش و توانش را ارزیابی کند. ستاد فرماندهی جنگ نرم در دانشگاهها تشکیل بشود، وظایف تکتک دانشجوها مشخص بشود, هر افسری سنگر خود را بسازد, کار تبلیغاتی چهره به چهره آغاز بشود و...آن روز, تازه فهمیدیم این سخن امام را که پس از پایان جنگ, فرموده بود: کمربندهایتان را ببندید که هیچچیز تغییر نکرده است...یعنی مراقب باشید که گرفتار شبیخون نشوید. یعنی من و تو خواب نباشیم که اگر خط سقوط کرد, باید منتظر سقوط خیلی چیزها باشیم.
#فرزند-محرمم