من الغریب الی الحبیب

اینجا قلمم تنها وقف سید است؛

من الغریب الی الحبیب

اینجا قلمم تنها وقف سید است؛

من الغریب الی الحبیب

خدایا، یارانمان! یارانمان! آری یارانمان را ربودند که «تن‌ها» بودیم، «تنها» شدیم. پایمان را شکستند تا نرویم. زبانمان را بریدند تا نگوییم. خونمان را ریختند تا نباشیم. اینان چرا از «انسان» می‌هراسند؟ چرا از ایمان می‌ترسند؟
پنداری که چون شمع ذوب می‌شویم، آب می‌شویم. ما از مردن نمی‌هراسیم، امّا می‌ترسیم بعد از ما «ایمان» را سر ببرند و اگر هم نسوزیم روشنایی می‌رود و جای خود را دوباره به شب می‌سپارد. چه باید کرد؟ از یک‌سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از دیگر سو باید شهید شویم تا «آینده» بماند هم باید امروز شهید شویم تا «فردا» بماند و هم باید بمانیم تا فردا «شهید» نشود.
عجب دردی!

rezvanfares@ در نرمافزار سروش و بله

آخرین نظرات

از طریق فرم زیر می توانید با من تماس بگیرید.

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.