آن روزها ...این روزها
آن روزها...
شوری در بین همه بر پا بود. تاجر و کارگر عین برادر بودند و همه گوشبهفرمان و سینهچاک سخن پیر جماران. یادش به خیر مدام از حیله و پیله دشمن میگفت؛ میگفت نکند که یکوقت یادمان برود و قبله را گم کنیم. میگفت که دلداری و وعدههای دشمن دلمان را نبرد که آنوقت تمام حاصلمان را به طوفان دریا سپردهایم. جنگ است، فقط رنگ عوض میکند و در پی هر جنگ نقشهاش را. مهم این است که دوست و دشمن را خوب بشناسیم؛ به قول صابر خراسانی «چشم واکن اخوی خوب ببین یار کجاست/نخل بسیار ولی میثم تمّار کجاست»
این روزها...
جنگی بسیار پیچیدهتر و سختتر معروف به «جنگ نرم» شروعشده. روزهای شبیخون فرهنگی است. این بار تا خانههایمان پیشآمدهاند. اینجا گلولهها سینهات را نشانه رفتهاند و تنها باید قلب دشمن را هدف بگیری و زودتر شلیک کنی اگر به دشمن فرصت نفس کشیدن را بدهی باید منتظر سقوط خیلی چیزها باشی. این بار دشمن آمده که فرهنگمان را غارت کند. فرهنگ ایستادگی، فرهنگ مبارزه، فرهنگ «ما میتوانیم» و... در جنگ نرم، دشمن مشخص خارجی و عینی نداری، امّا میبینی که کمکم فرهنگها دارد عوض میشود، ضد ارزشها دارد جای ارزشها را میگیرد و آرمانها قربانی مصلحتها میشود.
در این شرایط نیروها مثل قبل باید به تکالیف خود عمل کنند و خطهای عملیاتی را حفظ کنند.
برایمان دعا کنید...
#فرزند-محرمم